دل سپردنمون به هم دل سپردنمون به هم ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
گل امید زندگيمون گل امید زندگيمون ، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

دو فرشته کوچولو

۲۰دی ماه: هفته بیست و هفتم

کوچولوی مامان سلام.خوبی عزیز دلم؟  فدای تو بشم من جیگر گوشه ام، نمیدونی چقدر بی تاب دیدنت و بغل کردنت هستم این روزها.وقتی لباس هات رو میبینم یا جوراب های کوچولوی خوشگلت رو،یا لباس هایی که برای اولین دیدار گرفتیم رو بغل میگیرم دگ هیچ چیزی برام بهتر و زیباتر و خوشایندتر از اون حال و هوا نیست و همش میتونم بگم ساعت ها توی افکارم غرق میشم و به بودنت کنارمون فکر میکنم... کی این سیزده هفته باقی میگذره و میتونم بغلت کنم و یه دل سیر نگاهت کنم و پر بشم از احساس ناب مادرانگی... نفس مامان دیروزوقت دکتر داشتم،طبق معمول با نگرانی رفتم پیشش اخه هرکس حتی ماماها وقتی سن بارداریم رو میفهمیدن میگفتن اصلا شکم ندارم و همش نگران این مس...
21 دی 1393

گزارش یک ماهه مادر برای دختر

عزیزکم ببخشید که اینقدر دیر اومدم برات بنویسم. خیلی مامان تنبلی شدم میدونم. نمیفهمم روزها چطوری سپری میشن اما از طرفی هم وقتی روزها رو میشمارم که لحظه در آغوش کشیدنت رو تصور کنم احساس میکنم هرروز اندازه یک سال برام طولانی میشه و نمیگذره ...  شکر خدا حالمون خوبه و توی سلامتی کامل هستیم و مدام توسط دکترها و بهداشت و گاهی هم بیمارستان چکاپ میشیم و دیداری تازه میکنیم البته از نوع شنیداری... توی این مدت که نبودم بارها و بارها تنبلی کردی و تکون نخوردی و بند دل مامان رو پاره کردی و تا پای مرگ رفتم و برگشتم وقتی توی بیمارستان صدای قلبت رو شنیدم...دگ تقریبا همه شیفت های درمانگاه مامایی بیمارستان رو میشناسم اونا هم مثل همیش...
14 دی 1393
1